بخوانید..ایده بگیرید و ارسال کنید تا دیگران نیز بخوانند
چند دل نوشته طور که می خوانید توسط Faeze_RH نوشته شده
امیدواریم نظر شما را جلب کند..شما را به خواندن این داستان
در ادامه مطلب دعوت میکنم
#اتاق نویسندگی
میبارد بارشی که مانند شلاقی بدنم را بی حس میکند.... سرد است... به خود میلرزم.. چترم را محکمتر در دست میگیرم... بارونی ام را به خود میپیچم... دور دست ها صدایی مدام صدایم میکند در عمق تاریکی ها...
چه حسی است؟! ترس ؟نگرانی؟!
چتر را کنار میزنم... نوری در آن سوی دور دست ها مرا میخواند... بگذار خیس شوم زیر بارانی که میشوید تمام نگرانی هایم را... من میروم میروم تا دور شوم از خاکی که حس بغضش پرده ای تار در مقابل چشمانم دوخته است... میروم در عمق تاریکی تا رسم به نوری که صدایم را صدا میکند..
نوری که نوراست پاک و سفید نه هاله ای مبهم که نمیدانم چه هست و چه میخواهد... قدم برمیدارم اینبار محکم تر از قبل... دیگر نمیلرزم...
هنوز هم صدایم میکند صدایی رسا... میخواهم لمس کنم این نور را... دیگر شلاقم نمیزند این بارانی که با بی تابی میبارد اینبار نوازشم میکند نوازشی مادرانه... دیگر تاریک نیست... روشن و روشن تر میشود...
تصور میکنم دنیایی که با بارانی شسته میشود تمام همهمه اش... اینبار میسپارم خود را به بارانی که باریدنش حرف های ناگفته ای در دل دارد....
صدایم را صدا میکند...
#Faeze_RH
کانال تلگرام ما
@nevisandega
https://telegram.me/joinchat/BXbSHz9bpoi3k4psInYR1Q
http://www.nevisandega.vcp.ir
===========================================================
دل نوشته طور 2
#اتاق نویسندگی
حکایت گره قلب ما آدما بهم حکایت جالبیه.. مدام میخواهیم قلب خود را به قلب های کسانی که روزانه در برابر چشمانمان قدم رو میروند, گره بزنیم. اما امان از زمانی که حتی هدف خود را از این اتصال درست درک نکرده باشیم.
امان از زمانیکه گره های قلبمان را "امدادی" زنیم... گره ایی که محل زخم و درد مصدوم را فقط تا بیمارستان حفظ میکند و یک ترفندی دارد که به راحتی باز میشود! اغلب گمان میکنیم که تماما و صادقانه قلبمان برای هم میتپد... که بی منت به یکدیگر عشق میورزیم که دوست داشتنمان فقط و فقط از سر گذر وقت و خوش و بش نیست..
که گره های قلبمان امدادی نیست...
لابد تا حدی حق داریم از کودکی یاد نگرفته ایم بند کفشمان را متناسب سایز پایمان انقدر محکم ببندیم که گره ایی کور شود...
یادنگرفتیم دلهایمان را به هم جوش دهیم.. از آنهایی که حرارت دیده است و این حرارت پایانی ندارد...
چرا یاد نگرفته ایم مفهوم انسانیت قداست دارد ؟ یادنگرفته ایم به جای پرورش برودت و کدورت آن هم از نوع کاملا بی ارزش یادبیاوریم که انسانیت نیازمند پرورش پاکی روحمان است...
اصلا چرا یاد نگرفته ایم قدر یکدیگر را بدانیم ؟
هرکه هستیم دو دوست, دو زوج, فرزند و والد, دو عشق... و هرچه که خود میپنداریم یادبگیریم استارت قلب را انقدر راحت نزنیم که انقدر راحت خاموش شود...
#FaezeH_RH
@nevisandega
https://telegram.me/joinchat/BXbSHz9bpoi3k4psInYR1Q
http://www.nevisandega.vcp.ir
اتاق نویسندگی, [23.02.17 22:16]
تا چه زمانی اندوه به دل راه دادن ؟ تا چه زمانی غمگین بودن برای نداشته هایمان ؟ چقدر آزار دادن خود برای وضعیت مالی , برای خانه ی نقلی , برای تجربه نکردن محیط دانشگاه , برای نخریدن فلان مدل سال , برای شکست های عشقی , برای نخریدن فلان مدل ماشین , برای دوری از عزیزانمان , برای ناحقی ها , برای دوستی هایی که نیمه تمام میمانند , برای افرادی که گمان میکنی رهگذر نیستند و آمده اند که بمانند اما همان ها خنجری میزنند بر ریشه ات ...
تا چه وقت اندوهی را بر دوش میکشیم برای هزاران هزار نداشته ها و آرزوهایی که برباد رفت و اشک هایی که سرازیر شد و اتفاق های ناگواری که می افتند ...
مگر چقد عمر میکنیم که اینهمه غصه را بر دوش کشیم ؟ بس است اینهمه آزار دادن روح و جسم .. بس است انقدر بها دادن به افرادی غیر از خود ... بس است همیشه تحمل .. بس است همیشه در هم فرو شکستن ...
باید برپاخواست .. باید با تمام توان برخواست ... باور کن کسی که میرود خب باید برود حال به ناحق باشد یا پس از سالها یا پر از خاطر یا به هزاران دلیل دیگر .. همه ی ما رهگذریم نه فقط در زندگی یکدیگر بلکه در تمام طول عمر خود ...
غصه بخور .. اشک بریز ... افسرده شو اما ,اما و اما فقط برای مدتی ... هیچ چیز و هیچ کس ارزش غصه را ندارد ...
خودت باش آزاد و رها آنکه باید ,خواهد ماند آنکه نباید دیر یا زود باید راهش را کشیده و برود .. باید جنگید برای هر رابطه ایی که ارزش دارد اما هیچ چیز یک طرفه نمیماند ...
یک بار هم که شده به خودت بیا ,غصه بخور یک روز ,یک ماه یا یک سال .. زندگی را زندگی کن ... نگذار بیش ازاین ارزشت زیر سوال رود ...
بسپار به خود خدا ...
بهت قول میدم این دلشوره ها از خاطرت میره ...
#Faezeh_RH
@nevisandega
https://telegram.me/joinchat/BXbSHz9bpoi3k4psInYR1Q
http://www.nevisandega.vcp.ir
============================================================
دل نوشته طور 3
اتاق نویسندگی,
تا چه زمانی اندوه به دل راه دادن ؟ تا چه زمانی غمگین بودن برای نداشته هایمان ؟ چقدر آزار دادن خود برای وضعیت مالی , برای خانه ی نقلی , برای تجربه نکردن محیط دانشگاه , برای نخریدن فلان مدل سال , برای شکست های عشقی , برای نخریدن فلان مدل ماشین , برای دوری از عزیزانمان , برای ناحقی ها , برای دوستی هایی که نیمه تمام میمانند , برای افرادی که گمان میکنی رهگذر نیستند و آمده اند که بمانند اما همان ها خنجری میزنند بر ریشه ات ...
تا چه وقت اندوهی را بر دوش میکشیم برای هزاران هزار نداشته ها و آرزوهایی که برباد رفت و اشک هایی که سرازیر شد و اتفاق های ناگواری که می افتند ...
مگر چقد عمر میکنیم که اینهمه غصه را بر دوش کشیم ؟ بس است اینهمه آزار دادن روح و جسم .. بس است انقدر بها دادن به افرادی غیر از خود ... بس است همیشه تحمل .. بس است همیشه در هم فرو شکستن ...
باید برپاخواست .. باید با تمام توان برخواست ... باور کن کسی که میرود خب باید برود حال به ناحق باشد یا پس از سالها یا پر از خاطر یا به هزاران دلیل دیگر .. همه ی ما رهگذریم نه فقط در زندگی یکدیگر بلکه در تمام طول عمر خود ...
غصه بخور .. اشک بریز ... افسرده شو اما ,اما و اما فقط برای مدتی ... هیچ چیز و هیچ کس ارزش غصه را ندارد ...
خودت باش آزاد و رها آنکه باید ,خواهد ماند آنکه نباید دیر یا زود باید راهش را کشیده و برود .. باید جنگید برای هر رابطه ایی که ارزش دارد اما هیچ چیز یک طرفه نمیماند ...
یک بار هم که شده به خودت بیا ,غصه بخور یک روز ,یک ماه یا یک سال .. زندگی را زندگی کن ... نگذار بیش ازاین ارزشت زیر سوال رود ...
بسپار به خود خدا ...
بهت قول میدم این دلشوره ها از خاطرت میره ...
#Faezeh_RH
کانال تلگرام ما
@nevisandega
https://telegram.me/joinchat/BXbSHz9bpoi3k4psInYR1Q
کانال تلگرام ما
https://telegram.me/nevisandega
https://telegram.me/joinchat/BXbSHz9bpoi3k4psInYR1Q
ارسال داستان های زیباتون به ما از طریق تلگرام
ID telegaram @pedrampr
نوشتن دیدگاه