اتاق نویسندگی

جنگ و عشق           فصل اول                قسمت  نهم

مجموعه داستانی جنگ و عشق که خواندن آن حتما

نظر شما را جلب میکند..شما را به خواندن این داستان

در ادامه مطلب دعوت میکنم.

جنگ و عشق فصل اول :قسمت نهم
مهرداد مرصاد .مینا وسارا توخونه کنار مادر نشسته بودند ومهرداد مشغول صحبت کردن بود.باید کاری کنیم که این مردم یادشون بیوفته انسانن که اصلن واسه چی بدنیا اومدن .مینا ولی آدما رو که نمیشه عوض کرد.سارا نمیشه عوض کرد ولی میشه بهشون یاد داد که اگه الان همه تو جنگن .همه آدما که از هم متنفرن.این همه آدم که تو جنگن .یه چیزه خیلی مهمو یادشون رفته .اونم اینه که همه انسانیم هممون تو یه سیاره زندگی میکنیم اونم زمینه اگه خدا بین ما آب گذاشته دریا گذاشته کوه یا اقیانوس دلیلش نیس که اینا مثل سد باشن و مارو از هم جدان دلیلش نیست که باهم فرق دارن تفاوت رنگو نژادو زبان با وجود خودشه که خیلی قشنگه وقتی کنار همدیگه میزاریشون خیلی زیباترن .مرصاد : اینو بهش میگن وحدت یعنی تو عین اینکه باهم فرق میکنیم متفاوتیم یعنی خیلیم شبیه همییم احساسات ما محبت ما باعث وصل شدن ما به همه تنها چیزی که مارو میتونه از این جنگ نجات بده اینه که بگردیم دنبال قلبمون محبتو عشقو پیدا کنیم و دیگرانو خودمونو ببخشیم.ناگهان حمید با چند سرباز وارد اتاق شد ودستور داد که بگیرینشون.سارا با فریاد گفت حمید داری.چه کار میکنی .حمید: تا این حد خیانت یه مغز خالی میخواد با یه نفهمی تموم عیار .که شما احمقا جفتشو دارین شما پسر دشمنو اووردین تو خونتون ازپذیرایی و نگهبانیم میکنید ها
ببریدشون .مهرداد: میخوای چه کار کنی .حمید :مگه محاکمه نمیخواستی ها .ادامه دارد ...
#برای ارسال دلنوشته داستان یا شعر های خودتون میتونید به چنل. آیدی و وبسایت ما سربزنید.
3# قسمت پایانی فصل اول آغاز شد.
@nevisandega

https://telegram.me/joinchat/BXbSHz9bpoi3k4psInYR1Q

کانال تلگرام ما

https://telegram.me/nevisandega
https://telegram.me/joinchat/BXbSHz9bpoi3k4psInYR1Q

ارسال داستان های زیباتون به ما از طریق تلگرام

ID telegaram        @pedrampr